مطهرهمطهره، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

مطهره هستی مامان و بابا

من هستم و یک دنیا عشق

اولین مسافرت شمال

سلام عشق مامان چهارشنبه شب بود که باباجون اومد خونه و گفت که آماده بشید جمعه صبح زود بریم نشتارود(بین عباس آباد و تنکابن) جمعه صبح زودراه افتادیم و رفتیم نزدیک ساعت 2 بود که رسیدیم. هوا واقعا عالی بود کلی بهمون خوش گذشت شما از اینکه این همه آب میدیدی ذوق میکردی. عکسهات رو میذارم تو ادامه مطلب تا بعدا ببینی و حالشو ببری. بقیه عکس ها رو تو پست بعدی برات میزارم . مطهره جونی در آشکده های کندوان دختر گلم در تلکابین رامسر ارتفاعات رامسر دخترم در حال نانای کردن ...
10 آبان 1391

کتاب های جدیدت

سلام گل نازم باباجون تازگی ها برات سه تا کتاب جدید خریده که شما خیلی دوسشون داری مخصوصا کتابی که توش عکسهای خوردنی داره. چند تا از عکسهات رو تو ادامه مطلب میزارم که ببینی. ...
9 آبان 1391

اهدنا صراه المستقیم

                                             به نام خداوند هدایتگر اهدنا صراه المستقیم و کودکم به اذن تو نخستین گام هایش را پیمود.... خداوندا حافظ گامهای نیمه جان  کودکم باش چه در خردسالی که لرزان است و نا مطمئن چه در جوانی که خام است و بی تجربه به سبب آن لرزان است و بی تجربه چه در کهنسالی که از فرط پیری و خستگی لرزان است و نا مطمئن          &n...
1 آبان 1391

یکی شدن

لباس یاس بر تن کرد زهرا                               کنار دست او بنشست مولا  محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت                 غلط گفتم بلی نه یا علی گفت سالروز زیبا ترین ازدواج مبارک ...
25 مهر 1391

روز جهانی کودک

دختر عزیز و نازم امروز روز شما فرشته های پاک و معصوم و نازنین روز کود ک است.روزت مبارک عزیزم. با اون دل مهربونت برامون از خدا بهترین ها رو بخواه.   ...
17 مهر 1391

کار های جدیدی که یاد گرفتی

نازنینم چند روزیه که حسابی با جمله ی ( این جیه؟ )من و بابا جون رو سر گرم کردی. به همه چیز با دقت نگاه می کنی و بعد از ما میپرسی که این جیه( به جای چیه) دیشب رفته بودیم حرم حضرت عبدالعظیم خودت رفته بودی ضریح رو می بوسیدی و زیر لب چیز هایی می گفتی. مثل موقع نماز خوندن بابایی که شما هم کنارش می ایستی و مثل بابا نماز می خونی نماز هم خوندی . دیگه حسابی برای خودت خانم شدی دوستت داریم خیلی زیاد ...
17 مهر 1391