س لام گلم این چند روزه که بران پستی نذاشتم سرمون گرم مهمونی های افطاری بود. یه روزش رو هم با مامانی و پدر جون و دایی رفتیم اوشان خیلی خوش گذشت هوا هم خیلی خوب بود. پنج شنبه و جمعه هم خونه ی مامانی بودیم چون جمعه مولودی داشت. خاه افسانه اینا هم اوده بودن شما و پرنیان هم برای بار اول بود که همدیگر رو میدیدید. وقتی همدیگرو دیدید همچین همو بغل کردید انگار سالهاست همدیگرو میشناختید و دلتون برای هم خیلی تنگ شده راستی اینم بگم که پرنیان یک روز از شما کوچیک تره. اینم عکس های اوشانت دوست دارم گلم ...