مطهرهمطهره، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

مطهره هستی مامان و بابا

من هستم و یک دنیا عشق

داستان دخترم و فرشته ها

1392/9/30 12:58
نویسنده : مامان فائزه
349 بازدید
اشتراک گذاری

چند شب پیش حسابی شیطنتت گل کرده بود و اصلا قصد خوابیدن نداشتی.

بابا جون هم که خیلی خسته بود دنبال یه راهی میگشت که بخوابوندت تا کمتر باهاش شوخی کنی و اونم استراحت کنه. ساعت نزدیک یک بود و شما در حال بالا رفتن از سرو کول من و بابایی. انگار اورانیوم خورده بودی هر کاری میکردیم نمیخوابیدی.

یه دفعه بابا جونی بهت گفت: دختر نازم میدونستی اگه شب زود بخوابی یه عالمه فرشته میان پیشت و از شب تا صبح نوازشت میکنن؟

شما گفتی نبازش یعنی چی؟

بابا گفت یعنی ناز کردن. اگه زودتر بخوابی میان و نازت میکنن.

بعد از اینکه با دقت حرفهای بابا رو گوش کردی سریع رفتی تو رختخوابت خوابیدی و خوابت برد.

صبح از خواب بیدار شدم. هی تو رختخوابت تکون میخوردی میدونستم بیداری ولی چشماتو باز نمیکردی.

من: سلام گلم، صبح بخیر

مطهره: سلام مامانم صبح بخیر

من: نمیخوای چشماتو باز کنی؟

مطهره:نه هنوز که هلشته ها نیومدن

من: مامان جان شما خواب بودی اومدن نازت کردن رفتن

مطهره: ناز نه نبازشم کردن.

من:

هلشته ها(به زبون مطهره):

 

 

 

گل دخترم من و بابا عاشقتیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نگارین(عروس دلشکسته)
19 آذر 92 18:12
سلام عزیزم الهی فدای اون زبون شیرینت خدایی این بچه ها چقدر معصوم و زود باورن از طرف من محکم ببوسش
مامان فائزه
پاسخ
خیلی هم زود باورند ممنون چشم
مامان بیتا و تینا
20 آذر 92 3:14
سلام خاله جون خوشحال میشیم به وب ما هم سر بزنین و با هم دوست بشیم
مامان فائزه
پاسخ
من لینکتون میکنم
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
22 آذر 92 10:44
ای جووونم تو خودت هلشته ای
مامان فائزه
پاسخ
این بچه ها هم برای خودشون عالمی دارن
لیلا
18 آذر 93 20:58
خیلی زیبا بود این گل تقدیم به تمام نی نی وبلاگیها